تصویر هدر بخش پست‌ها

🍇وبلاگ دخترونه،گرلز وب|girls web|وب دخترونه🍇

سلام🍙خوش اومدی به گرلز وب✨🌚اینجا یه وب دخترونه و کیوت هست و از همه چی آپ میشه🍓لایک و کامنت یادتون نره🍫

✨میراکلس لندن✨_P1

✨میراکلس لندن✨_P1

| Bernadette

🍓های توت فرنگیام🍓

اومدم با یه رمان جذاااابببب و دوست داشتنی💗💞

خب ما هممون منتظر میراکلس لندن آفریقا موازی ژاپن و... هستیم و جرمی و توماس مارو ج.ر دادن و پخشش نمیکنن😐😭

پس بیاین خودمون دست به کار بشیم چون اینجوری که بوش میاد اینا تا ما فسیل نشیم پخش نمیکنن😐

🧸💖این رمان پارت های بسیار زیادی داره منتظر رمان میراکلس آفریقا هم باشین💖🧸

🍭🍫برو ادامه مطلب رمانو بخونی شوکولاتم🍫🍭

مرسی که اومدی ادامه مطلب💞

 

از زبان مرینت:

با صدای زنگ گوشیم از خواب پا شدم.

بلند شدم و کش و قوصی به کمرم دادم با خمیازه و آرومی گفتم:تیکیییی... ساعت چندهههه؟

با لبخند گفت:آفرین مرینت خیلی زود پاشدی دقیقا همون وقط که باید پا میشدی(مرینت:🍓 تیکی:💗)

🍓:هورا ! ببین چه پیشرفتی داشتم!

💗:فکر کنم به خاطر وضعیت قبلی مدرسه ها بود که انقدر خوابالو و بی حوصله بودی

🍓:دقیقا تیکی! ولی از الان به بعد میتونم هم لیدی باگ باشم هم دوست و همکار کت نوار هم گرل فرند ادرین هم طراح مد!

یهو صدای پاها بابام که داشت روی پله ها به سمت اتاقم میرفت رو شنیدم.

🍓:تیکی قایم شو!

تیکی رفت پشتم و بابام تندی درو باز کرد(تام:🍫)

(با خوشحالی و ذوق زدگی تمام)🍫:مرینت!

🍓:بله!

🍫:یه خبر خیلی عالی دارم!

🍓:چی شده؟!

🍫:باز میخوایم بریم خونه خالت!

(تو ذهنش)🍓:اوه نه...

🍓:اخه بابا من (سرفه سرفه سرفه) مریضم وای تب دارم (درحال ادا در اوردن)دارم میمیرممم باید منو بستری کنیییییدددد

🍫:مرینت پارسال هم همینو گفتی! بلند شو بریم!

🍓:باباااااااااااااا لطفففففففففففاااااااااااااااااااااااااا😭

🍫:خب میتونم بپرسم چرا نمیخوای بیای؟!

🍓:من یه عالمه مشق دارم مدرسه هم دارم معلممون میخواد امتحان بگیره!

🍫:اول اینکه قانون مدرسه ها تغییر کرده دوما اگه آدرین بیاد چی؟!

(از روی تخت افتادن و با هیجان زدگی و کمی عصبانیت)🍓:جددییییی میییگگگییی؟!به چه حقی به من هیچی نگفت؟!😢😠

(تام زیرلبی)🍫:خدا رحم کنه...

🍓:جااناننننممممم؟؟؟!!!🤨😠 ادرین گفت خدا رحم کنه؟!

🍫:نه فداتشم نه به خدانه!

سریع به سمت در رفتم و محکم بستمش.زنگ زدم به آدرین ببینم چی میخواد بگه.

💗:بس کن مرینت تو که میدونی آدرین بدون اجازه گرفتن و اطلاع به تو هیچ کاری نمیکنه!

(با عصبانیت و کنایه زدن)🍓:هع... آره مثل اون دفعه که رفت جشن الماس هیچی بهم نگفت😠

ادرین جواب داد و با عصبانیت گفتم:

______________________________________________________________________________________________________________________________________________

خب این پارت هم تمامید🍓💞

لایک یادت نره🍓💞

نظر درباره ی رمان یادت نره🍓💞

نوشتن پارت جدید به حمایت شما بستگی داره🍓💞

🍡بای بای مای دانگو🍡