تصویر هدر بخش پست‌ها

🍇وبلاگ دخترونه،گرلز وب|girls web|وب دخترونه🍇

سلام🍙خوش اومدی به گرلز وب✨🌚اینجا یه وب دخترونه و کیوت هست و از همه چی آپ میشه🍓لایک و کامنت یادتون نره🍫

چشمان صورتی 🍓💖p 12

| کاربر بلاگیکس

های 🍭

من پارت بعد رو دادم امیدوارم حمایت کنید 🍰

که البته میکنید اما دلم میخواد بیشتر لایک کنید و تعداد کامنت ها بره بالا 😍

برو ادامه 😉

_______________________

فردا صبح 🌄🌅

بیدار شدم دیدم که یه ساعت زودتر بیدار شدم 😐 

کیتی خوابیده بود وتو خواب با عروسک پولیشی خودش بازی میکرد چقدر ناز بود 🥺

بعدش صبحونه خوردم 🥞🍳و رفتم حاضر شدم 🚶🏼‍♀️

________________

رسیدم مدرسه 🏫

تو راهرو بودم که خانم معاون به سمت من اومد 😮

(هروقت 🌼اومد یعنی معاون داره حرف میزنه و هروقت 🍫 اومد یعنی مونیکا داره حرف میزنه)

🌼: سلام دخترم ، میتونی برای چند لحظه بری کلاس f2؟

🍫: امممم... چشم حتما ☺️

رفتم طبقه پایین....🚶🏼‍♀️

دیدم که کلاسی که معاون گفت یکم جلوتره.

رفتم تو کلاس. به همه سلام دادم. اونا خیلی بی حال و با حالت گریه بهم سلام دادن 😬

هول شدم. اونا مثل من دانشگاهی بودن اما اصن رفتار هایی میکردن که خیلی ترسناک بود.

یکی میرفت زیر میزش و خودشو میزد 😨 یکی هم میرفت و یواش گریه میکرد.

نمیدونستم چی شده...؟ 

تا وقتی که معلمشون اومد. وقتی معلم اومد بچه ها پر از استرس شدن 😬😨

معلمه با حالت ترسناک منو نگاه کرد.. گفت: برو بیرون.. تو کلاس من چیکار میکنی ؟

منم تا برم دیدم داره میزنه تو صورت یکی از بچه ها 😰 بعدش یه چاقو دراورد 😖😱😖ترسیدم درو بستم اما صدای دعوا میومد. اون چاقو 🔪 بیشتر شبیه تبر بود. 

زود تر رفتم و از این کابوس نجات پیدا کردم. نزدیک بود بمیرم 😓

🌼: سلام ، مرسی که مواظب بچه ها بودی 😊 🍫: خواهش میکنم 😅

بعد تو ذهنم گفتم: داری منو به کشتن میدی خانم!؟ میفهمی چیکار کردییی اههه اصن حالم بد شد رفتم تو اون کلاس 🤦🏻‍♀️

وقتی رفتم تو اون کلاس ، احساس کردم معلمم حالش بده.

آخه هیچ حرفی نمی‌زد. منو اتسوکا کلی ترسیده بودیم. 

دانشگاه خیلی عجیب شده بود.

-----------------

خوب خوشگلام تمومید لایک کنید و کامنت بزارید 🍭

منتظر پارت بعد باشید 🌼🌼