رمان (( دروغ : پشت جنایت )) [ P⁴ ]
سلام کیوتا🍡
من اومد با پارت 4
دوست دارم این پارت رو با لایک و کامنت بترکونید🥳🎉
اگه میخواد پارت های قبلی را ببینید روی برچسب [دروغ : پشت جنایت ] پلی کن❄️🫧
*********************************************
اون کسی بود که من عاشقش بودم اون....
آدرین بود😨
__________________
سه سال پیش:
مرینت : آدرین چی میخواستی به من بگی؟
آدرین : باید باهم قطع رابطه کنیم !
مرینت : خخخخخخ حوصله شوخی ندارم"
آدرین: اتفاقا خیلی هم جدی گفتم .
مرینت : چ... چی ... داری میگی؟
آدرین : تو لیاقت من رو نداری و من دیگه تو رو دوست ندارم .
مرینت : [با گریه] دروغ میگی .... تو که تا دیروز دوسم داشتی چی شد؟...
آدرین : پشیمونم من یه نفر دیگه رو دوست دارم برای همیشه از زندگی ام برو بیرون ...
دیگه بهم پیام نده زنگ نزن خداحافظ برای همیشه.........
__________________
زمان حال :
از زبان مرینت " اما ... اما ..... همون سه سال پیش بخشیدمش ...
چون .... فهمیدم لوکا اون رو تهدید کرده که از من دور شه وگرنه به من صدمه میزنه آدرین هم برای این که از من محافظت کنه من رو ترک کرد🥺
______
مرینت"
با چشم های سبز رنگش بلند شد باورم نمیشد توی این سه سال اینقدر جذاب تر شده باشه
سرش رو بالا گرفت و گفت :
سلام مرینت حالت چطوره ؟
آروم آروم رفتم و روی صندلی نشستم اون هم نشست و گفت :
از زبان آدرین "
مرینت من .... من برات توضیح میدم .... من سه سال پیش تو رو ترک کردم چون......
از زبان مرینت " چون لوکا تو رو تهدید کرده بود .
آدرین : مرینت تو میدونستی ؟
مرینت : آره همون سه سال پیش فهمیدم
من بعد از رفتن تو خیلی زجر کشیدم اما
وقتی که فهمیدم همه این کار ها رو برای محافظت از من انجام دادی بخشیدمت 🩷
آدرین " مرینت میخوام یه چیزی رو بدونی ترک کردن تو سخت ترین اتفاق زندگی ام بود همون قدر که تو زجر کشیدی منم زجر کشیدم اما وقتی به این فکر میکردم که سالم هستی آروم میشدم❤️🩹
مرینت " آدرین من .....❤️🌈
آدرین : خوب بیا گذشته رو الان رها کنیم الان خیلی وقت نداریم مرینت تو فردا دادگاه داری !
مرینت " میدونم اما هیچ کاری نمی تونم بکنم
تمام ناراحتی من برای اینه که بچه ام توی زندان بدنیا میاد🥺
آدرین " مرینت صبر کن ببینم تو بارداری؟
مرینت " آره ....
آدرین " خ... خو.... خوب..... فکرکنم کارمون سخت تر شد تو باید هم از خودت محافظت کنی هم از بچه ات
من خیلی خوشحال شدم که بعد از سه سال دوباره دیدمت من تمام تلاشم رو میکنم که تو رو نجات بدم هر طور باشه نجاتت میدم
مرینت " ممنونم 🫧❤️
آدرین " خواهش میکنم 🩷 من میرم با وکیل تو صحبت کنم و ببینم کاری میتونم بکنم یا نه ...❤️🩹
افسر پلیس " زندانی شماره ۹۸۴ وقت ملاقات تمومه 👮♂️
مرینت " بلند شدم آدرین هم بلند شد از آدرین خداحافظی کردم و از اتاق خارج شدم .
افسر پلیس من رو تا سلول برد .
داشتم وارد سلول میشدم که
کارآگاه کوان آمد جلو دستم رو گرفت و گفت که باهام کار داره
من همراه کارآگاه کوان رفتم من رو برد داخل یه اتاق ..
وای نه خودش بود اصلا آمادگی روبه رو شدن باهاش رو نداشتم میدونستم آلان شروع میکنه به شلوغ بازی و جیغ زدن اصلا حوصله شو نداشتم
چون اون کسی نبود جز ..........
--------------------------------------------------------
خوب بچه ها پارت 4 چطور بود🍭
دوست دارید پارت 5 رو بدم🙂
منتظر لایک❤️ و کامنت 💬 های زیباتون هستم.
قلب پایین رو لطفا قرمز کن❤️✨️