رمان (( دروغ :پشت جنایت)) [P¹⁷]
من اومدم با پارت 17🌹
برو ادامه 🍓
مرینت " داستان آشنایی ما به دوران مدرسه بر میگرده . روزی که من و خانواده ام از ژاپن به پاریس مهاجرت کردیم . آخه مادر من اهل ژاپن و پدرم اهل پاریس بود . من ۱۵ سالم بود که مهاجرت کردیم با اینکه بابام اهل پاریس بود اما من تا حالا پاریس رو ندیده بودم .
اون سال من وارد یه مدرسه شدم.
در نگاه اول چون یه ژاپنی بودم از نظر همه خیلی خوشگل بودم . همه من رو دختر ژاپنی خوشگل صدا می کردن اما این وسط فقط یه نفر من رو مرینت صدا می کرد اونم آدرین بود.
من خیلی خوشم می آمد وقتی آدرین من رو به اسم خودم صدا میزد .
نمی دونم چرا ولی فکر کنم عاشقش شدم چون با بقیه فرق داشت .
هنوز صداش که من رو مرینت صدا می کرد توی گوشم هست .
من از اینکه با بچه های دیگه فرق داشته باشم متنفر بودم .
هر وقت من رو به اسم صدا میکرد یه حس خاصی بهم دست میداد.
بزار ساده بگم هر وقت بهم میگفت مرینت توی قلبم زلزله میشد .
همون جا بود فهمیدم که اون با چشم های سبز رنگش و موهای بلوند زرد رنگش من رو عاشق خودش کرده .
این وسط اولین کسی کی من رو دختر ژاپنی خوشگل صدا کرد لوکا بود . واسه همین من ازش بدم میآمد.
ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که لوکا عاشقم باشه .
وقتی لوکا میدید من و آدرین بهم نزدیک میشیم عذاب میکشید .
تیر آخر رو وقتی فهمید کع آدرین از من درخواست کرد تا همراهش به مهمونی مدرسه برم و منم قبول کردم.
اون بالاخره زهر خودش رو ریخت .
شب مهمونی مدرسه رفت بالای صحنه یه چیز هایی از آدرین گفت کع حتی من هم نمی دونستم اون آدرین رو جلوی همه خورد کرد .
آدرین خیلی خجالت کشید .
جوری یک هفته مدرسه نیومد و حتی جواب تلفن های من رو هم نمی داد .
البته حق داشت .
یه روز لایلا آمد سراغم و بهم گفت که دست از سر آدرین بر دارم اون گفت که آدرین خار و خفیف شد چون من به سمتش رفته بودم . اون گفت اگه من به طرف آدرین نمی رفتم هیچ وقت لوکا همچین حرف هایی توی مهمونی درمورد آدرین نمیگفت .
طی همین اتفاق فهمیم که لایلا عاشق آدرین هست .
چند روز بعد لوکا توی مدرسه جلوی همه از من خاستگاری کرد چرا دروغ همه ی بچه های مدرسه عاشق لوکا بودن اون بچه پولدار مدرسه بود .
اما شاید باور نکنی من اصلا دوسش نداشتم .
وقتی ازم خاستگاری کرد بهش جلوی همه جواب منفی دادم تا خوردش کنم تا ازش انتقام حرف هایی که به آدرین گفته بود رو بگیرم .
بهش جواب منفی دادم تا بفهمه که له کردن بقیه چه تاوانی داره .
از اون روز به بعد لوکا کلا عوض شد .
دیگه سعی نمی کرد که من برم سمتش .
فقط سعی می کرد که من رو به زور به سمت خودش بکشه .
از آدرین متنفر بود . خیلی .
شب و روز به فکر این بود که چطوری اذیتش کنه .
من هم برای اینکه لوکا به آدرین آسیب نزنه سعی میکردم که توی مدرسه هیچ کاری باهاش نداشته باشم .
اما ....
وقتی میرسیدم خونه کلی با آدرین پیام بازی میکردم و بهش زنگ میزدم .
اما با اینکه من توی مدرسه از آدرین دور بودم بازم لوکا میخواست بهش آسیب بزنه .
جوری که یه بار آدرین رو تو مدرسه ............
____________________________________
خب عزیزم 🌹
امیدوارم دوست داشته باشی 🤗
منتظر پارت بعد باشی حتما 🍓
دوست تون دارم 🍡
لایک کنی دیگه 💜